0 دیدگاه

سلام خسته نباشید من یه براد معتاد به شیشه دارم. در این وسط بیشتر از همه پدر و مادرم رنج می کشن . وقتی ازدواج کرد همسرش ۲ روز بعداز عروسی نبود که بعد از فهمیدن ترکش کرد ماه همه هم اون موقع فهمیدیم که داره مصرف می کنه نمی دونستیم. خلاصه هرچی بدو بیراه بود به پدرو مادر من گفت و رفت خیلی تلاش کردیم که برگرده ولی نه برنگشت بلکه بیشتر پدرو مادر من و عذاب داد خانوادش و برداشت اورد و تا تونس آبروی پدرو مادر من و تو محله برد. می گفت شما می دونستیدو به ما نگفتید شروع کرد به ناسزا گویی و تهمت زدن به خانوادم. از اون روز به بعد برادرم دیگه عوض شد بر رفتاری می کنه خودش و می زنه رفته تو اتاق در و رو خودش بسته با پدرم بد رفتاری می کنه مثل یه نوکر باهاشون برخورد می کنه فکر می کنه کارایی که باید انجام بدن وظیفشونه. قبول نداره که مریضه زود داد می زنه چاقو بر می داره خودشو می زنه. چی کار کنیم پدرو مادرم دارن زجر می کشن از اون ورم هیچ کاری بلد نیستن مریض نداشتن نمی دونن باید چی کار کنن. پدرم خودش قلبش و عمل کرده اگر راهی می دونین به ما بگین چندجا هم زنگ زدیم که ببریمش ولی اینقدر تو زندگی هامون غرق شدیم که نمی تونیم ببریمش شوهر من که اصلاً می گه به من چه. برادم با هیچکس راه نمی یاد چی کار کنیم؟

دیدگاهتان را بنویسید